در حالی که فکر میکردم یک اردی بهشت رویایی رو خواهم گذروند تو بدترین روزهای زندگیم هستم.
چند ماه پیش یه علاقه ای شکل گرفت در من به یه نفر و حالا بعد از عمیق شدن رابطه و وابسته شدنم همه چی تموم شد! اونم از طرف اون آدم..
و این بشدت حس بد و دوست نداشتنی بودن بهم داده...حالم اصلا خوب نیست..همه حسهای بد دنیا ریخته تو وجودم...
هرکاری میکنم که از یاد ببرم نمیتونم..رفتار عادی و خونسردش انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و ما دوست معمولی هستیم حالمو بدتر میکنه...
میخوام با روانشناسم صحبت کنم ولی واقعا حرف زدنش برام سخته...
ناامیدی وحس غم و اشک این روزها تنها حسمه....
حتی باورم رو به خدا از دست دادم به اینکه چرا هر چیزی رو که دوست دارم ازم میگیره؟!
روزهای بدیه....
دفترچه خاطرات گلابتون...برچسب : نویسنده : 7golabetoon19817 بازدید : 15