دفترچه خاطرات گلابتون

متن مرتبط با «روزهای» در سایت دفترچه خاطرات گلابتون نوشته شده است

گلابتون و روزهای تلخ

  • در حالی که فکر میکردم یک اردی بهشت رویایی رو خواهم گذروند تو بدترین روزهای زندگیم هستم.چند ماه پیش یه علاقه ای شکل گرفت در من به یه نفر و حالا بعد از عمیق شدن رابطه و وابسته شدنم همه چی تموم شد! اونم از طرف اون آدم..و این بشدت حس بد و دوست نداشتنی بودن بهم داده...حالم اصلا خوب نیست..همه حسهای بد دنیا ریخته تو وجودم...هرکاری میکنم که از یاد ببرم نمیتونم..رفتار عادی و خونسردش انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و ما دوست معمولی هستیم حالمو بدتر میکنه...میخوام با روانشناسم صحبت کنم ولی واقعا حرف زدنش برام سخته...ناامیدی وحس غم و اشک این روزها تنها حسمه....حتی باورم رو به خدا از دست دادم به اینکه چرا هر چیزی رو که دوست دارم ازم میگیره؟!روزهای بدیه.... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • گلابتون و این روزهای عجیب

  • بلاخره مراسم عقد خواهرم برگزار شد.البته محضری بود ما و خانواده داماد رفتیم محضر عقد کردن و بعدم خونه خاله م بزن و برقص بود تا شب ..هم خوشحالم براش که بلاخره رفت سر زندگیش هم نگرانم که انتخابش درست بوده باشه..امیدوارم حسم اشتباه کنه و همه چی خوب پیش بره براشون..این چند ماه که از خواستگاری تا عقد گذشته خیلی کلافگی و استرس و بحث داشتیم و واقعا ریختم به هم چون مامانم با حمایتهای بیجاش و با باج دادناش مسیر خوبی رو انتخاب نکرده و نگرانم که تا آخر عمرش مجبور باشه به اینا سرویس بده! از طرفی درگیر مسائلشون شدن خودمو به هم میریزه و میخوام یه مدت کلا ازشون فاصله بگیرم چون رفتارا و کارای مامانم اذیتم میکنه ...تو همه عمرم سعی کردم احترامش رو حفظ کنم و هیچی نگم ولی الان دیگه واقعا دارم اذیت میشم ترجیح میدم دور بمونم ازشون...جلسات روانشناسیمو ادامه میدم امیدوارم بتونم این مرحله رو هم رد کنم..کلاس و سفرا تنها چیزیه که بهم آرامش میده ...خلوت خونه مو بشدت دوست دارم و تنها جاییه که توش احساس امنیت میکنم حلقه دوستیام بشدت محدود شده و دلم نمیخواد با آدمای جدید آشنا بشم...کاش میشد برم دورترین جای ممکن و کسیو نبینم.... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • این روزهای آخر سال و پیشواز بهار

  • فردا آخرین روز کاری سال 1401 برای منه و میرم ولایت.این روزای آخر حسابی شلوغ پلوغه ..خریدای عید..نظافت خونه..کارای اداره.سرو سامون دادن گلدونا..جمع و جور کردن و بستن چمدون و..تازه وسطش دیدن رفقا و تئاتر و... اما همچنان من عاشق اسفندم.این دوسه هفته اخیر 3 تا تئاتر دیدم یکی کنسرت نمایش تار مجنون موی لیلی که براساس لیلی و مجنون نظامیه و ساز و آواز داره من دوستش داشتم.یکی پرده خانه گلاب آدینه که درباره حرمسرای ناصر الدین شاهه و یکیم فیش آباد که تقدیم شده به بچه های کار و قشنگ ترین کار ممکن تقدیر از یه بچه کار و اهدای جایزه ازهزینه بلیط فروشی به یه بچه در پایان اجرای هر شبه! اخر هفته قبل طبس و کال جنی رفتم و تجربه خیلی خوبی بود و تصورم رو از کویر دگرگون کرد. سوغاتی هم سرماخوردگی اوردم با خودم!امسال سال خوبی نبود.پر از غم و تلخی و مرگ و خون و داغ برای مردم کشورم.سالی که خانواده های زیادی عزادار شدن و عزیزان زیادی زندونی..اما یاد گرفتیم اگه بخوایم میتونیم جلوی ظلم وایسیم و ایشالا ریشه کنش کنیم.امیدوارم سالی که میره دردامون رو هم ببره و سالی که میاد برای همه مردم پر از آرامش.آزادی.امید و روشنایی باشه.پیشاپیش عیدتون مبارک.سر سفره هفت سین منم دعا کنید. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • این روزهای گلابتون

  • در مسیر بازیهای بلاگفا این دفعه وبلاگ جدید باز نمیشه و این یکی بعد چند ماه بازشد!خلاصه ما همچنان خانه به دوشیم!بعد از چند ماه آزمون جامع گردشگری رو دادم ولی سخت بود و زیاد راضی نبودم.تا اخر ماه کلاسامم تموم میشن و یکی دو تا سفر درسی دیگه هم برم کلا دوره م تموم میشه.آزمون نقاشی رو هم بدم بعدش دیگه فقط کلاس ورزش و نقاشیم میمونه که روزمره میرم.یه سفر جنوب در پیش دارم با دوستم و امیدوارم که خوش بگذره هرچند این روزا خیلی روحیه م خوب نیست ولی امیدوارم دوسه روز فرصت آرامش و استراحت داشته باشم.دوسه روزی خواهرم پیشم بود و رفتیم بازار و خرید ..این روزا خسته م و دلمرده مثل همه مردم سرزمینم.کاش آرامش برگرده به سرزمینم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • گلابتون و روزهای بهاری و روزه داری

  • فروردین به روزای آخرش رسید چقدرم طولانی بود! ماه رمضون و روزه داری و بی حالی و خوابالودگی همیشگیشم که به راهه..هر چی که بخورم باز وسط روز گشنم میشه! اما افطار با یه چای و خرما سیر سیر میشم!کاش میشد آدم کلا بخور و بخوابه و هر ماه حسابش شارژ بشه!دلم سفر میخواد اما باید تا آخر ماه رمضون صبر کنم ببینم پولی باقی میمونه جایی بریم یانه؟امسال یه وام خونگی هم به وامام اضافه شده و نوبت منم آخر ساله! شانسم نداریم که ...عاشق این هوای لطیف بهاری و قدم زدن تو خیابون و پارک و کوچه هام... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • این روزهای تلخ سرزمینم

  • یه وقتهایی چقدر دلمون میخواست بزرگ بشیم...انگار نمیدونستیم قراره تو بزرگی چی به سرمون بیاد! این روزها حال مردم سرزمینم خوب نیست..حال این خاک خوب نیست درد داره ...مردم دارن زجر میکشن و هیچکس به دادشون , ...ادامه مطلب

  • گلابتون و روزهای سیاه

  • گاهی اونقدر حال آدم خرابه که حتی نمیتونی بنویسی گاهیم اونقدر خرابی که فقط نوشتن میتونه آرومت کنه.. روزهای بدیه واسه همه مردم دنیا و مردم سرزمینمون...آمار روبه افزایش مبتلایان کرونا و مرگ و میرهایی که , ...ادامه مطلب

  • این روزهای بی حوصلگی

  • چهل روز مثل باد گذشت از نبودن داییم..روزهای خوبی نبود و نیست..حالم خوش نیست کلافه م..عصبیم ..مدام اشکم درمیاد... هفته گذشته چهلم داییم بود و چهارشنبه رفتم ولایت..بجز روز تشییع که یک روزه رفتم و برگشتم, ...ادامه مطلب

  • روزهای سرد زمستونی

  • زمستون به ماه وسطیش رسیده ولی هنوز برفی نباریده بعضی روزها هوا چنان بهاریه که آدم فکر میکنه عید شده! امسال اونقدر زود و تلخ گذشت که نه حسی به بهار داشتیم و نه پاییز و بقیه ش...کاش سال جدید اقلا سلامت, ...ادامه مطلب

  • گلابتون و روزهای قرنطینگی

  • اخرین روزهای فروردینه و اصلا باورم نمیشه به همین زودی یک ماه از بهار گذشت! اصلا انگار نه انگار که سال نو اومده! هیچ رنگ و بوی عید نداره این روزهامون از بس حبس بودیم توی خونه..خدا کنه زودتر تموم بشن ای, ...ادامه مطلب

  • این روزهای کرونایی

  • امسال چنان با شدت و سرعت گذشت که باورم نمیشه رسیدیم به بهمن! سال خوبی نبود ولی بازم شکر خدا که گذشت...امیدوارم همه خستگی ها و غصه ها و مشکلات مردم با این زمستون بره و بهار که میاد برای همه حال خوب بیا, ...ادامه مطلب

  • روزهای کرونایی

  •  کرونا جون تو کلکسیون قشنگیامون فقط تورو کم داشتیم!این روزا هجوم اخبار و کلیپها و پیامهای منفی و ترسناک درباره انتشار کرونا اونقدر مغزمون رو محاصره کرده که گاهی دلت میخواد داد بزنی! فضای مجازی از همه , ...ادامه مطلب

  • این روزهای تلخ

  • این روزها چقدر تلخه...چقدر حال دلمون بده...اومدم اینجا با همه دلم غصه هامو بنویسم...این چند روزه بجز داغ سنگینی که روی دلم بود داغ گوشه و کنایه های دوست و آشنا و غریبه جیگرمو سوزوند...نمیدونم مردم سرز, ...ادامه مطلب

  • روزهای خنک پاییزی

  • خنکای اول صبح این روزای پاییزی رو خیلی دوست دارم وقتی نسیم از پنجره بهم میخوره و خودمو لای پتوی نرم و نازکم میپیچم که گرم بشم...صبح ها که بیدار میشم تاریکه و هرررررر روز دلم میخواد بیشتر بخوابم و هی ب, ...ادامه مطلب

  • این روزهای دلگیر

  • اصلا دوست ندارم مدام نق بزنم ولی ظاهرا موفق نبودم توی این کار! منو ببخشید...یکی دو ماهه که زیاد روبراه نیستم...حس های بد گذشته باز میان سراغم..خیلی سعی میکنم ازشون فاصله بگیرم ولی گاهی کاملا تسلیمشون , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها